دوش بر اوج لا مکان خیمه اصطفا از قاسم انوار غزل 435

قاسم انوار

آثار قاسم انوار

قاسم انوار

دوش بر اوج لا مکان خیمه اصطفا زدم

1 دوش بر اوج لا مکان خیمه اصطفا زدم نوبت ملک لم یزل بر در کبریا زدم

2 داد خدای ذوالمنن جان مرا مئی کزو برمه و خور ز نور آن شعشعه صفا زدم

3 خلعت جود یافتم، بار ودود یافتم پیرهن وجود را پیش رخش قبا زدم

4 دوست چو غمگسار شد، دل ز جهان کنار شد روی بروی یار شد، بر دوجهان قفا زدم

5 شکر، که یافتم عیان، دل ز برای امتحان نقد صفات جان و دل بر محک و لا زدم

6 چون که رسید از آن عطا جان و دلم بمنتها از جذبات ارتقا لاف بمنتها زدم

7 گفت که: قاسمی ترا، کس نشناخت غیر ما از غلبات شکر او نعره «قل کفی » زدم

عکس نوشته
کامنت
comment