من نه آنم که دل خویش مشوش از هلالی جغتایی غزل 237

هلالی جغتایی

آثار هلالی جغتایی

هلالی جغتایی

من نه آنم که دل خویش مشوش دارم

1 من نه آنم که دل خویش مشوش دارم هر کجا ناخوشیی هست به او خوش دارم

2 گر سگان سر آن کوی کبابی طلبند پاره سازم دل پر خون و بر آتش دارم

3 چه بلاها که دل زارم از آن مه نکشید؟ الله، الله! چه دل زار بلا کش دارم!

4 تا ترا صفحه دل ساده شد از نقش وفا ورق چهره بخوناب منقش دارم

5 از من امروز، هلالی، مطلب خاطر جمع که دل آشفته آن زلف مشوش دارم

عکس نوشته
کامنت
comment