-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 در غیرتم که با خود همراز و همنشینی در آب عکس خود را زنهار تا نبینی
2 آیینه را نخواهم در صحبتت که زانجا دانی که تا چه غایت زیبا و نازنینی
3 آنگه که دیده باشی رویی بدین ملاحت از خود به سر نیایی با ما کجا نشینی
4 زلف تو را نگویم عنبر کادب نباشد با گرد خاک کویت گویم که عنبرینی
5 خورشید پیش رویت آید به سجده گوید ای صانعی که از گل خورشید آفرینی
6 هر کاو لب تو دیده انگشت و لب گزیده حیران حسن رویت صورتگران چینی
7 گل کیست تا به رویت نسبت کند همامش یا مشک تا به مویت گوید که همچنینی