-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 من نمیگویم چرا با دوستانت کین بود خود بگوی ای نازنین شرط محبت این بود
2 حال دلهای شهیدان غمت از لاله پرس کوس راپایش ز داغ دوستی رنگین بود
3 تیر تو نگذاشت دیگر آرزویی در دلم منت از وی تا قیامت بر دل خونین بود
4 زیر تیغت گر که خندیدم عجب ناید تو را آب شمشیرت زبس ای نوش لب شیرین بود
5 خوش رسیدی وقت مردم بر سرم آری خوشست شمع رویت جانسپاری را که در بالین بود
6 بس بود افسوس قاتل بهر قتلم خونبها گر ترا ای شوخ رحمی بر دل سنگین بود
7 دستها را از تاسف بهر (صامت) رنجه کن گریه از شمع لازم بهر درد دین بود