من نگویم که درین شهر ستمکاری از عرفی شیرازی غزل 129

عرفی شیرازی

آثار عرفی شیرازی

عرفی شیرازی

من نگویم که درین شهر ستمکاری هست

1 من نگویم که درین شهر ستمکاری هست همه دانند که ما را به تو بازاری هست

2 حد من نیست که در پیش تو گویم سخنی دوست داند که مرا قوت گفتاری هست

3 از ادب چشم من و ناز مپوشان رخ دوست این نگاهی است که شایسته دیداری هست

4 ساکن کعبه کجا، دولت دیدار کجا این قدر هست که در سایه ی دیواری هست

5 مردم کارگه عشق هنرمندانند بیستون گر بشکافد دگر کاری هست

6 دل عرفی نه یکی قطره ی حون، فولاد است از ستم سیر مشو دگر آزاری هست

عکس نوشته
کامنت
comment