-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 خرابی برنتابد محنت آبادی که من دارم گران سنگ است صبر کوه بنیادی که من دارم
2 خروش من صفیر بلبل تصویر را ماند نواپرداز خاموشی ست، فریادی که من دارم
3 مبادا هیچ صیدی بسته دام فراموشی به حسرت می کشد بی رحم صیادی که من دارم
4 شکوه حسن بی پروا کجا و طاقت عاشق؟ گدازد شیشه دل را پریزادی که من دارم
5 به خاک کشتگان از جلوه افکنده ست آشوبی قیامت می کند، نوخیز شمشادی که من دارم
6 خوشا قمری که آزاد است از قید گرفتاری هزاران بنده دارد سرو آزادی که من دارم
7 به جای رشته دارد تار زنار برهمن را در این بیت الصّنم تسبیح اورادی که من دارم
8 نمک پروردهٔ عشقم، حلاوت سنج رسوایی گریبان می درد شور خدا دادی که من دارم
9 به حسرت می کند در کام من خونابهٔ دل را چه می خواهد غمت از جان ناشادی که من دارم؟
10 حزین ، از لوح فطرت خوانده ام درس جوانمردی بود پیر خرد شاگرد استادی که من دارم