1 دارم سر آن کز خط تو سر نکشم چه کنم که جفای چون تو دلبر نکشم
2 از تو به جفا دست همی درنکشم وز چاه زنخدان تو دل برنکشم
1 صحن چمن که خرم و زیبا شود همی چون درج در و رزمه دیبا شود همی
2 زیباتر است عشرت و خرم تر است عیش تا باغ و سبزه خرم و زیبا شود همی
1 هرگز ندید چشم جهان روی مکرمات کوته نشد ز دامن کس دست حادثات
2 بر زایران نگشت گشاده در عطا بر اهل فضل بسته نشد راه نایبات
1 دلم را دیده عاشق کرد عاشق که دل را عشق لایق بود لایق
2 مراد از دیده معشوق است معشوق دلم پیوسته عاشق باد عاشق