دارم از دست تو بر سر افسر از محتشم کاشانی غزل 57

محتشم کاشانی

آثار محتشم کاشانی

محتشم کاشانی

دارم از دست تو بر سر افسر بی‌غیرتی

1 دارم از دست تو بر سر افسر بی‌غیرتی می‌برم آخر سر خود با سر بی‌غیرتی

2 سر چو نقش بستر از جا برندارد هرکه او همچو من پهلو نهد بر بستر بی‌غیرتی

3 از جبینم کوکبی می‌تابد و می‌خوانمش بندهٔ داغ عشق و غیرت اختر بی‌غیرتی

4 هست در زیر نگینم کشوری عالی سواد نام او در ملک غیرت کشور بی‌غیرتی

5 در ریاض وصل می‌بینم بری از حد برون بر نهال عشق خود اما بر بی‌غیرتی

6 بشکنید ای دوستان دستم که تا بنشسته‌ام بر در غیرت زدم صد ره در بی‌غیرتی

7 شاه غیرت گو که بنهد همچو ملک بی‌ملک شهر دل را در میان لشگر بی‌غیرتی

8 ای دل آتشپاره‌ای بودی تو در غیرت چرا بر سر خود بیختی خاکستر بی‌غیرتی

9 یا مبر نام غزالان محتشم یا همچو من نام دیوان غزل کن دفتر بی‌غیرتی

عکس نوشته
کامنت
comment