1 از زیب خطت عذار نایافته زین نبود ز تو تا مه سر مویی مابین
2 باشد زشعاع رخ دو چشم تو دو عین بینی الفی کشیده بین العینین
1 ای ز پی طبل شکم همچو نای جمله گلو گشته ز سر تا به پای
2 کار تو از هر چه تصور کنی نیست بجز آنکه شکم پر کنی
1 ای صفت خاص تو واجب به ذات بسته به تو سلسله ممکنات
2 گر نرسد قافله بر قافله فیض تو در هم درد این سلسله
1 چون رسیدم شب بدینجا زین خطاب در میان فکرتم بربود خواب
2 خویش را دیدم به راهی بس دراز پاک و روشن چون ضمیر اهل راز