حکیم نزاری قهستانی

حکیم نزاری قهستانی

حکیم نزاری قهستانی
حکیم نزاری قهستانی

منم که برنکنم از حکیم نزاری قهستانی غزل 850

غزل 850 ام از 1607 غزلیات

منم که برنکنم از آستان یار سرم

1 منم که برنکنم از آستان یار سرم اگر به سنگ بکوبند هم چو مار سرم

2 به دیده چون بخرامد نهم چرا ننهم به زیر هر قدمش گر بود هزار سرم

3 بر آستان درش سر نهاده پندارم که آفتاب گرفته ست در کنار سرم

4 نگاه نرگس مستش به کیست آه دریغ که چون بنفشه فروشد درین خمار سرم

5 چو بر حریر نی ام در کنار گل خفته دریغ نیست که بالین کند ز خار سرم

6 به اختیار بدادم ز دست دامن دل ولی ز دست ندادم به اختیار سرم

7 گذشت عمرم و عمری گذشت تا مانده ست برون ز غرفه ی امید ز انتظار سرم

8 سر عزیز چرا می دهم به دست فنا نه آخر از در یار است یادگار سرم

9 نزاری ام نه به زاری چو غافلان دگر که پای مال کند خوابِ روزگار سرم

10 اگر چه بی سر و پایم فرو نمی آید به چار بالش ارکان افتخار سرم

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر منم که برنکنم از آستان یار سرم

شاعر شعر منم که برنکنم از آستان یار سرم چه کسی است ؟

شاعر شعر منم که برنکنم از آستان یار سرم حکیم نزاری قهستانی می باشد.

شعر منم که برنکنم از آستان یار سرم در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 7 سروده شده است.

قالب شعر منم که برنکنم از آستان یار سرم چیست ؟

قالب شعر منم که برنکنم از آستان یار سرم غزل است

مضمون اصلی شعر منم که برنکنم از آستان یار سرم چیست؟

این شعر در دسته‌بندی پندآموز, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عارفانه, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن پندآموز, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عارفانه, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی است.
بنر