- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 نیستم چون یار ترکیگو ولی تا زندهام چشم ترک و لعل ترکیگوی او را بندهام
2 ریزم از شیرینزبانی در سخن شکر ولی پیش آن لب از زبان خویشتن شرمندهام
3 نیست این شکل هلالی زخم ناخن بر تنم نقش نعل توسنش بر سینه خود کندهام
4 خلقی افکنده سپر از سهم تیر او و من تا نگردد مانع تیرش سپرافکندهام
5 آتش شوقم ز آب دیده افزون میشود وه که میآید چو ابر از گریه خود خندهام
6 گر دهد دستم که یابم دولت پابوس او باشد این معنی دلیل دولت پایندهام
7 یار اگر بگسست جامی کسوت فقرم حرام گر بود یک بخیه بیپیوند او بر ژندهام