- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ترسم نشده غوره، انگور خزان آید یا می نشده انگور ماه رمضان آید
2 زاهد که کند منعم از رفتن میخانه با ساده رخی هر شب آنجا به نهان آید
3 گر اشک روانم نیست زآن است که می ترسم از دل غم او بیرون با اشک روان آید
4 گردون که دل ما را کرده هدف تیرش هر تیر که اندازد یکسر به نشان آید
5 هر شب بت عیاری گوید به برت آیم آید به برم اما هنگام اذان آید
6 آن شیخ سیه نامه با جبه و عمامه از میکده صد بارش راندند و همان آید
7 کردم طلب از عابد وردی پی دفع غم گفتا بر ساقی رو کاین کار از آن آید
8 گاهی بنواز ای جان چون غیر صفایی را ترسم که ز بیدادت روزی به فغان آید