-
لایک
-
ذخیره
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 منم نزاریِ قلاّشِ رندِ عاشقِ مست هر آدمی که چو من شد ز ننگ و نام برست
2 دلم ز خرقۀ ناموس زاهدان بگرفت مریدِ خم چه عجب گر ز خانقاه بجست
3 برو تکی ز پَسَم می زنند و می گویند که شیخ باز شرابک بخورد و توبه شکست
4 به گردنِ من اگر خونِ توبه نیست حلال حرام زاده چرا طعنه می زند پیوست
5 اگر به زرق روم ازرقی توانم داشت و گر چو سرو نباشم قبا نیارم بست
6 نصیحتم مکن ای یار لطف کن برخیز محبّت است و لیکن به دشمنی بنشست
7 کنون محّبِ جوانم مریدِ پیر نی ام غلامِ زاهده ام بعد ازین نه زهدپرست
8 گهم به خانقه آرند با قبا هش یار گهی ز می کده با خرقه می کشندم مست
9 به پیشِ شحنه برند این غزل اولام اولام ز بعدِ آن که بگرداندند دست به دست
10 ز بهرِ آن که چو یک شاخِ طاعت است چرا نخست شاخ ز شهدست و آن دگر ز کبست
11 چرا ز فرقت هفتاد و سه یکی ناجی ست چه گونه دوزخی اند آن دگر ده و دو و شست