- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 من بلبل آن گل که گلابش همه خون است مرغابی آن بحر که آبش همه خون است
2 خونم به گلو ریز که بیمار محبت آشوب نشانست و به آبش همه خون است
3 دیوانه ی عشقیم که این شاهد سرمست عشقش همه زخم است و حجابش هم خون است
4 کوثر لب خشک و جگر تشنه فرستد در بادیه ی عشق که آبش همه خون است
5 از صید به خون گشته مپرهیز که صیاد آرایش فتراک و رکابش همه خون است
6 آتش چه و سرچشمه کدامست؟ مپرسید صحرای محبت که سرابش همه خون است
7 عرفی غم دل باز نپرسی که دل ما مستی است که در جام جوابش همه خون است