بینمت ای خرد به کار تو گم از جامی غزل 2

بینمت ای خرد به کار تو گم

1 بینمت ای خرد به کار تو گم کارگه چرخ و کارگر انجم

2 جست عالم ز خوابگاه عدم چون ز امرت رسید بانگ که قم

3 کی شناسد تو را اسیر جهات چه خبر پشه را ز خارج خم

4 بی تو دهقان چه سان برون آرد گندم از خوشه خوشه از گندم

5 در جودت پی دوام آن کس که زد آمد خطاب او دم دم

6 هستی غیر تو به فکرت عقل دیده احول است و نقش دوم

7 شکل پروین و صورت مه نو چیست ظاهر شده بر این طارم

8 دارد از زخم توسن قهرت هم ز دندان نشان و هم از سم

9 خالی از لطفت امتداد حیات زهرناک افعی است سرتا دم

10 جان جامی فدای مردانی کز ملکشان گزیدی و مردم

11 زنده جاودان شدند همه حیث ماتوا بحب مولاهم

عکس نوشته
کامنت
comment