ای که هستم من مهجور از جهان ملک خاتون غزل 858

جهان ملک خاتون

آثار جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

ای که هستم من مهجور ز جانت مشتاق

1 ای که هستم من مهجور ز جانت مشتاق من نه تنها، که شده جمله جهانت مشتاق

2 سرو با این همه سرسبزی و رعنایی او به قد و قامت چون سرو روانت مشتاق

3 نه که مشتاق منم بر قد چون نارونت گشت از جان و روان سرو روانت مشتاق

4 تشنه بر آب روان بین تو که چون مشتاقست دل غمدیده ی ما هست چنانت مشتاق

5 تن چون مورد ضعیفم که چو مو شد ز غمت همچو مویت شده بر موی میانت مشتاق

6 چون سکندر دل شوریده ی سرگردانم گشته بر چشمه ی حیوان دهانت مشتاق

7 گل خوش بوی که مشهور به رنگست و به بوی شده بر روی دلارا چو روانت مشتاق

عکس نوشته
کامنت
comment