کنم برای جنون یارب از که از سلیم تهرانی غزل 718

سلیم تهرانی

آثار سلیم تهرانی

سلیم تهرانی

کنم برای جنون یارب از که سامان قرض

1 کنم برای جنون یارب از که سامان قرض درین چمن که گل از گل کند گریبان قرض

2 قبول راهزن عشق نیست مایه ی ما کنیم چیز دگر از که در بیابان قرض

3 چو دل به زلف تو دادیم ترک آن کردیم چنان که گیرد از اهل کرم پریشان قرض

4 در معامله را بسته روزگار چنان که گل به گل ندهد زر درین گلستان قرض

5 خدا کند که ز دام جهان خلاص شویم که سفله هرچه دهد، می دهد به مهمان قرض

6 حذر ز صحبت اهل زمانه، کز خست به هم دهند چو اطفال مکتبی نان قرض

7 اگر ز من طلبد زلف یار دل، چه عجب گهی ضرور شود با وجود سامان قرض

8 سلیم لذت جود آن کسان که یافته اند کنند وجه کرم را چو ابر نیسان قرض

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر