من به قلزم می خیمه چون از مشتاق اصفهانی غزل 275

مشتاق اصفهانی

آثار مشتاق اصفهانی

مشتاق اصفهانی

من به قلزم می خیمه چون حباب زده

1 من به قلزم می خیمه چون حباب زده قدح به میکده عشق بی‌حساب زده

2 ز زور باده عشق بتان شهرآشوب چو موج غوطه به دریای اضطراب زده

3 گهی به روی زمین چون غبار افتاده گهی به سطح هوا خیمه چون سحاب زده

4 به سوی دیر شدم بهر چاره‌جویی خویش علی‌الصباح ره کاروان خواب زده

5 به عرض ره بت مشکین کلاله دیدم هزار حلقه به هر موی پیچ و تاب زده

6 ز باده رطل گرانی به دست داشت که بود ره هزار چو من خانمان خراب زده

7 ز دست خویش به دست من آن قدح مشتاق نهاد و گفت دم از لطف بی‌حساب زده

8 بگیر و دم مزن و بی‌درنگ بر سرکش که هم شراب کند چاره شراب زده

عکس نوشته
کامنت
comment