ای بخت ندانم از حکیم نزاری قهستانی غزل 1399

حکیم نزاری قهستانی

آثار حکیم نزاری قهستانی

حکیم نزاری قهستانی

ای بخت ندانم به سرم باز کی آیی

1 ای بخت ندانم به سرم باز کی آیی کی باز در بسته به رویم بگشایی

2 احیا کنی اموات دگر باره چو عیسی گر هیچ کنی معجزه ای باز نمایی

3 دیرست که بر ما نگذشتی و نبردی بیمار دل سوخته را گو که کجایی

4 باری بگذر بر من و باری ز دلِ من بر دار که مُردم ز گرانی جدایی

5 چون سوزن اگر رشته کنی در همه چیزی بر روی فتد بخیه ی پیوند هوایی

6 ظلمت بزدی راهم اگر زآن که نکردی از خاطر من صیقل می زنگ زدایی

7 او مونس من باشد و من دست کشِ او او تربیتم کرده و من مدح سرایی

8 بر زهد نصیحت گرم الحاح نماید چیزی ننهد روح ز بی هوده درایی

9 پر کن قدح می به نزاری ده و بِستان از وی همه سرمایه ی کردی و کیایی

عکس نوشته
کامنت
comment