- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 از بخت همیشه سرنگونم زیرا که چو دیگران نه دونم
2 زین عمر که کاست انده دل هر روز همی شود فزونم
3 زیبد که منی کنم ازیراک از دل میم و ز پشت نونم
4 ای چرخ تو چندم آزمایی زر و گهری به آزمونم
5 پیوسته ز بهر تنگ زندان چون مار همی کنی فسونم
6 جز بر تن و جان من نکویی از خلق بر تن من زبونم
7 در حبس بدین چنین زمستان ترسم که فزون شود جنونم
8 بگداخت ز گریه دیدگانم در سر باشد فسرده خونم
9 پر پنبه و آرد شد در و بام من گرسنه و برهنه چونم
10 هر چند به کام و رأی من نیست بخت بد و دولت زبونم
11 گنگیست چو چوب همنشینم کوریست چو سنگ رهنمونم
12 شکر ایزد را که اندرین حبس از دیدن سفلگان مصونم