1 در جستن جام جم جهان پیمودم روزی ننشستم و شبی نغنودم
2 ز استاد چو وصف جام جم پرسیدم آن جام جهان نمای جم، من بودم
این رباعی از خیام هست، اون را دزدیدن
1 آزردن خلق کافری پندارم وز خلق جهان همین طمع می دارم
2 می کوشم تا ز من نیازارد کس تدبیرم چیست تا ز کس نازارم؟
1 رندی باید، ز شهر خود تاختهای بنیاد وجود خود برانداختهای
2 زین نادرهای، سوختهای، ساختهای و آنگه به دمی هر دو جهان باختهای
1 گر خلوت و عزلت است سرمایهٔ تو هرگز به ضلالت نرسد پایهٔ تو
2 مانند هما مجرد آ تا بینی ارباب سعادت همه در سایهٔ تو
این رباعی از خیام هست، اون را دزدیدن