1 ز شوقت گاه در دنبال گل همچون صبا افتم گهی بر دست و پای گلرخان همچون حنا افتم
2 دگر راهی نهاده شوق در پیشم که از شادی به پای خویشتن در هر قدم چون نقش پا افتم
3 درین ضعفم مددکاری به راه شوق میباید به خضرم دسترس چون نیست، در پای عصا افتم
4 مرا کاری به جز افتادگی چون نیست در عالم گر از خاک در میخانه برخیزم، کجا افتم
5 چه نقصانی مرا بر پایهٔ قدر و شرف دارد اگر بر خاک ره چون سایهٔ بال هما افتم
6 مرا طالع به سوی مقصدی هرگز نشد رهبر به خاک ناامیدی چند چون تیر خطا افتم؟
7 ز قسمت زان نمینالم، که همچون دانه میدانم ز چنگ مور اگر گردم رها، در آسیا افتم
8 نیم غمگین اگر بخت سیه آوارهام دارد چو خال روی خوبان خوشنمایم، هرکجا افتم
9 به درویشی سلیم از بس که خو کردم، پس از مردن چو آتش زنده میگردم، اگر بر بوریا افتم