- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 در حسرت روی آن نگارم خون جگر از دو دیده بارم
2 پایم به غم زمانه در بند از دست برفت کار و بارم
3 از دست جفای چرخ باری آشفته چو زلف آن نگارم
4 جانم به لب آمد از فراقش روزی ز غمش هزار بارم
5 چون یاد کنم ز روزگاران کو روز و کجاست روزگارم
6 بودیم عزیز جان و دلها و امروز چو خاک راه خوارم
7 بردار مرا ز خاک راهت زنهار چنین روا مدارم
8 کردیم خطا و جرم بسیار ای دوست به عفو درگذارم
9 از دامن لطف دست امّید آخر تو بگو که چون بدارم
10 بسیار کست به جای من هست من جز تو در این جهان ندارم