من بی برگ از تو این یک بار از کمال‌الدین اسماعیل

کمال‌الدین اسماعیل

کمال‌الدین اسماعیل

کمال‌الدین اسماعیل

من بی برگ از تو این یک بار

1 من بی برگ از تو این یک بار شاخ بی برگ و بار می خواهم

2 خرد و در هم شکسته بی سببی دست و پایی هزار می خواهم

3 زان درختی که در زمستانها میوه آرد ببار می خواهم

4 میوۀ آن درخت نار بود دان که من خود چه نار می خواهم

5 تا از این لفظ فهم آن نکنی کز تو دار چنار می خواهم

6 تخت مرّیخ شاه می جویم اسب آتش سوار می خواهم

7 وین هم از غایت خریّ منست که ز گلزار خار می خواهم

8 مرکب تند و تیز آتش را علفی خوشگوار می خواهم

9 در سرای من ارچه هست عزیز صلتی سخت خوار می خواهم

10 تر و خشک آنچه هست در همه حال خالی از انتظار می خواهم

عکس نوشته