- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 نهفته ام به خموشی خیال روی تو را مباد کز نفسم بشنوند بوی تو را
2 ز سنگ محتسب شهر غم مخور ساقی سپرده ایم به پیر مغان سبوی تو را
3 اگر غلط نکنم حرف ما و من غلط است شنیده ام ز لب خویش گفتگوی تو را
4 شده ست شیفته بلبل به باغ و حور به خلد ندیده اند گلستان رنگ و بوی تو را
5 اگر به دامن وصل تو دست ما نرسد کشیده ایم در آغوش، آرزوی تو را
6 چه خوش بود که نماید به ما دلت را گرم محبتی که به ما گرم ساخت، خوی تو را
7 شود ز باختن رنگم آتشین، لعلت چه نازکیست عتاب بهانه جوی تو را!
8 به طور عشق حزین ، آستین فشان گردد کلیم اگر شنود، طرز های و هوی تو را