من کیم تا رو به آن رخساره زیبا نهم از جامی غزل 700

من کیم تا رو به آن رخساره زیبا نهم

1 من کیم تا رو به آن رخساره زیبا نهم کاش بتوانم که دیده بر کف آن پا نهم

2 چون سواره بگذری از نعل سم مرکبت هر کجا یابم نشان از شوق رو آنجا نهم

3 داغ بر توسن منه بگذار از بهر خدا تا شکافم سینه وان هم بر دل شیدا نهم

4 رام شو ای آهوی وحشی که نزدیک آمده ست کز غمت دیوانه گردم روی در صحرا نهم

5 وصف حسنت با رقیب کوردل گفتن چه سود آینه بهر چه پیش چشم نابینا نهم

6 خواب چون آید مرا شبها چنین کز هجر تو زیر پهلو خار پاشم زیر سر خارا نهم

7 من که امروز از می و شاهد به نقدم در بهشت چشم چون زاهد چرا بر نسیه فردا نهم

8 جامی از شوق لبش وقت است کاندر میکده خرقه و سجاده رهن ساغر صهبا نهم

عکس نوشته
کامنت
comment