1 ای کریمی که جرم هفت اختر هست با عرض لطف تو پیکی
2 تویی آن مکرمی که عالم را ضبط کردی به مختصر نیکی
3 هست مهمانکی مرا امروز ترککی تنگ چشمکی قیکی
4 او ز مستی به یک دو می گروست من بدو داد خواهم از سه یکی
5 هیچ باشد ترا ظرافت آن که فرستی به من صراحیکی
1 دل از خوبان دیگر برگرفتم ز دل نو باز عشقی درگرفتم
2 ندانستم که اصل عاشقی چیست چو دانستم رهی دیگر گرفتم
1 ای زلف تابدار ترا صدهزار خم وی جان غمگسار مرا صدهزار غم
2 خالی نگردد از غم عشق تو جان من تا حلقهای زلف تو خالی نشد ز خم
1 باز کی گیرم اندر آغوشت کی بیارم به دست چون دوشت
2 هرگز آیا به خواب خواهم دید یک شبی دیگر اندر آغوشت