- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 منکه در دشت جنون پیشرو مجنونم شاید ار لیلی ایام شود مفتونم
2 یار لب بر لب من دارد و مست از می غیر خون بدل جان بلب از آن دو لب میگونم
3 غرقه بحر خودی شد تن من نوح کجاست تا از این ورطه مگر رخت کشد بیرونم
4 شایدم کس نستاند زگرو تا صف حشر منکه خود در عوض خرقه بمی مرهونم
5 گفتم ای عشق گرامی ملکی یا انسان گفت از دایره کون و مکان بیرونم
6 چنگ بر دامن حیدر زده آشفته بجد تا رهائی دهد از منت دهر دونم