1 دارم عیشی به وصل ماهی پیچیده به شاخ گل، گیاهی
2 هنگامه ی حسن و عشق گرم است از ما آهی، ازو نگاهی
3 از دست غم جهان نداریم جز کوی جنون گریزگاهی
4 ای فقر، خوش است کسوت تو ما را هم ازین نمد، کلاهی!
5 هرکس دارد طریقی از عشق افتاده سلیم هم به راهی
1 احتراز از عشق کی باشد دل دیوانه را؟ شعله، از مستی بود مهتاب، این پروانه را
2 دل چو دارد مایه ای از عشق، یک داغش بس است گرم سازد فصل تابستان چراغی خانه را
1 گل ز بلبل یاد گیرد مستی جاوید را ذره آموزد سماع بیخودی خورشید را
2 بعد مردن گر تهیدستی ندارد حاصلی چیست آمیزش به یکدیگر نبات و بید را
1 لاله را با روی او تاب قدح نوشی کجاست سرو را با قد او سامان همدوشی کجاست
2 منع ناصح پرده ی رسوایی ما کی شود شعله ی عریان ما را تاب خس پوشی کجاست