سلمان ساوجی

سلمان ساوجی

سلمان ساوجی
سلمان ساوجی

ناتوان چشم توام گرچه به از سلمان ساوجی غزل 140

غزل 140 ام از 897 غزلیات

ناتوان چشم توام گرچه به زنهار آورد

1 ناتوان چشم توام گرچه به زنهار آورد ناتوان دردسری بر سر بیمار آورد

2 چشم مخمور تو را یک نظر از گوشه خویش مست و سودا زده‌ام بر در خمار آورد

3 عقل را بوی سر زلف تو از کار ببرد عشق را شور می لعل تو در کار آورد

4 صفت صورت روی تو به چین می‌کردند صورت چین ز حسد روی به دیوار آورد

5 منکر باده پرستان لب لعلت چو بدید هم به کفر خود و ایمان من اقرار آورد

6 خار سودای تو در دل به هوای گل وصل بنشاندیم و همه خون جگر بار آورد

7 با رخ و زلف تو گفتم که به روز آرم شب عاقبت هجر تو روزم به شب تار آورد

8 گوییا دود کدامین دل آشفته مرا به کمند سر زلف تو گرفتار آورد؟

9 رخ ز دیدار تو یک ذره نتابد سلمان که مرا مهر تو چون ذره پدیدار آورد

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر ناتوان چشم توام گرچه به زنهار آورد

شاعر شعر ناتوان چشم توام گرچه به زنهار آورد چه کسی است ؟

شاعر شعر ناتوان چشم توام گرچه به زنهار آورد سلمان ساوجی می باشد.

شعر ناتوان چشم توام گرچه به زنهار آورد در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 8 سروده شده است.

قالب شعر ناتوان چشم توام گرچه به زنهار آورد چیست ؟

قالب شعر ناتوان چشم توام گرچه به زنهار آورد غزل است

مضمون اصلی شعر ناتوان چشم توام گرچه به زنهار آورد چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی است.
بنر