- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دلزارم به این زاری که مینالد ز آزارش دل خارا شود خون شنود گر ناله زارش
2 چه باکم از شکست بال و پر در قید صیادی که آزادی نخواهد از قفس مرغ گرفتارش
3 بر آن گلبن به امید چه مرغی آشیان بندد که خون عندلیبی میچکد از نوک هر خارش
4 فکنده در سواد اعظمی عشقم که از ظلمت گریزد مهر و مه از روز تاریک و شب تارش
5 فغان کافکنده در دارالشفایی عشق رنجورم که دایم در سراغ شربت مرگست بیمارش
6 فروغ مهر میجویم از آن مه سادهلوحی بین که با اهل وفا هرگز نباشد جز جفاکارش
7 چسان خونم نریزد کز شراب ناز چشم او سیهمستیست خنجر بر کف مژگان خونخوارش
8 ننالد بلبل آزرده دل چون در گلستانی که فرق از هم ندارد در دلآزاری گل و خارش
9 چنان مشتاق رست از قید دین در دام کفر آخر که نه باشد خیال سبحهاش نه فکر زنارش