- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 تا خم زلف بتان آمده زنار دلم بت پرستی زمیان و پرستار دلم
2 یوسف مصر مکان کرده ببازار دلم من زلیخا صفت امروز خریدار دلم
3 مرغ طبعم بنوا آمده چون بلبل باغ زین گل تازه که بشکف بگلزار دلم
4 گفتم ای مردم دیده زچه خونبار شدی غوطه در خون زدو میگفت که خونبار دلم
5 خون من خورد دل و دیده فشاندش زمژه دل کجا رفت بگیرید که خونخوار دلم
6 زلف او خم شده از بار دل مشتاقان بار زلف کج دلدار شده بار دلم
7 مدتی راست نشد نغمه ای از پرده دل ناخنی زد مژه ای باز باو تار دلم
8 سر سودای تو بیرون نشدی از سینه مردم دیده نگفتی اگر اسرار دلم
9 تا که منزلگه دلدار شده کعبه دل محرم کعبه نیم بلکه طلبکار دلم
10 دل و دلدار زبس متحد و یکجهتند از پی دیدن او طالب دیدار دلم
11 دل گرفتار چو شد در خم آن زلف نژند من آشفته از آن روز گرفتار دلم