دل سپردم به دلبری که مپرس از جامی غزل 183

دل سپردم به دلبری که مپرس

1 دل سپردم به دلبری که مپرس سرو قدی سمنبری که مپرس

2 با رقیبان همه وفا و کرم با اسیران ستمگری که مپرس

3 مردم چشمم ازخیال لبش شد توانگر به گوهری که مپرس

4 می رسد دمبدم ز غمزه او بر دلم زخم نشتری که مپرس

5 طوطی تلخ کامم از غم هجر آرزومند شکری که مپرس

6 ای که پرسی ز قبله نظرم طلعت ماه منظری که مپرس

7 او به خوبی سمر شد از جامی جامی از وی سخنوری که مپرس

عکس نوشته
کامنت
comment