تنگ دل مانده به فکر دهن تنگ توام از جامی غزل 636

تنگ دل مانده به فکر دهن تنگ توام

1 تنگ دل مانده به فکر دهن تنگ توام سنگ بر سینه زنان از دل چون سنگ توام

2 داشتم حسن عنایت ز رخت چشم ولی تنگی عیش رسید از دهن تنگ توام

3 گر شدم لاله صفت غرقه به خون عیب مکن که بدین گونه ز شوق رخ گلرنگ توام

4 گاه جنگ آشتی و آشتیت خونریزی ست کشته آشتی و سوخته جنگ توام

5 از خط آن چهره میارای که صدگونه صفا می دهد روی ز آیینه بی رنگ توام

6 منم آن بلبل شوریده که از گلشن قدس روی در باغ جهان کرده به آهنگ توام

7 تار چنگی شدم از ضعف چو جامی و هنوز نیست ممکن که خلاصی بود از چنگ توام

عکس نوشته
کامنت
comment