- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دلی ز دست بدادم ز روی نادانی ز دست جور تو خوردم بسی پشیمانی
2 بریختی به ستم خون دل ز دیده ما کنون به گردن تو خون ماست تا دانی
3 اگرچه دادن جان مشکلست در هجران تو رخ نمای که تا جان دهم به آسانی
4 اگر کشند به چین صورت نگار به دست بگو که صورت جان کی کشد چنین مانی
5 خیال دوست درآمد به دیده می گفتم اگرچه هست خیالم به دوست می مانی
6 مرا ز روی تو زین بیش صبر و طاقت نیست بیا که بر دل پردرد من تو درمانی
7 بیا و چاره کار جهان بجوی به لطف وگرنه هم به غم حال خویش درمانی