دل سوزد از غم رخ آن از امیرعلیشیر نوایی غزل 228

امیرعلیشیر نوایی

آثار امیرعلیشیر نوایی

امیرعلیشیر نوایی

دل سوزد از غم رخ آن شوخ مهوشم

1 دل سوزد از غم رخ آن شوخ مهوشم ساقی کجاست باده که بنشاند آتشم؟

2 دیوانه گر به دیر مغان رو نهم چه عیب چون من اسیر مغبچگان پریوشم

3 گر نیست وجه باده‌ام اما پی پسند مستان شوم ز هر خم اگر جرعه‌ای چشم

4 هستم گدای دیر ولی نقد احتراف پاشم به پای مغبچه آنگه که سرخوشم

5 بی‌خود شوم ز عشوه ساقی به رویم آب از می زنند بو که رهاند ازین غشم

6 رنج خمار و انده دهرم خراب ساخت کو چاره‌ای جز آنکه دو پیمانه درکشم

7 فانی ز زلف حور چه خوش دل شوم که من ز آشفتگی طره شوخی مشوشم

عکس نوشته
کامنت
comment