-
لایک
-
ذخیره
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 به جان رسید دلم در فراق هان ای دوست ترحّمی کن اگر هیچ می توان ای دوست
2 اگر تو برشکنی دشمنان به کام رسند به دوستی که مکن ترکِ دوستان ای دوست
3 بر آن قرار برفتی که زود بازآیی بیا به قول وفا کن بدین نشان ای دوست
4 به وصل اگر زمیانِ توم کناری نیست کنارِ من ز سرشک است تا میان ای دوست
5 خبر چه گویمت از جانِ خسته و دلِ تنگ چو در کنارِ دلی در میانِ جان ای دوست
6 من از میان بروم چون تو در کنار آیی من و تو مَجمعِ اضداد و یک مکان ای دوست
7 من و تو هر دو به هم شرک و وحدت اینت محال و گر به شکل بوم با تو توأمان ای دوست
8 همان نزاریِ شوریدۀ توم زنهار اگر مشابهتی گفتم الامان ای دوست
9 درونِ جانی و بل جانِ جان و می کوشم که مدّعی نبرد بر من این گمان ای دوست