-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 من از دنیا و مافیها دل اندر نیکوان بستم عجب دارم که بشکیبم ز روی خوب تا هستم
2 مرا باید که در دستم بود زلف پری رویان چه باشد گر دهد یا نه مریدی بوسه بر دستم
3 خیال مهر ورزیدن نبود اندر سرم لیکن چوزلف پرشکن دیدم به رغبت توبه بشکستم
4 لب شیرین میگونت سخن میگفت بشنیدم ز انفاس خوشت بویی هنوز از ذوق آن مستم
5 ز چشم اشکریز من روان شد چشمهها حالی به زیر سایه سروی چو بی روی تو بنشستم
6 مرا با هر سر مویت چو پیدا گشت پیوندی دگر با هیچ دلبندی سر مویی نپیوستم
7 ز شمع عارضت عکسی چو در چشم همام آمد ز شمع آسمان دیدن دو چشم خویش در بستم