-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بسکه دلگیرم ز چین گوشهٔ ابروی خلق روی خود را هم نمی بینم دگر چون روی خلق
2 تلخ دارد کام دل شیرین زنانی های دور بوی حنظل می رسد هر دم ز دستنبوی خلق
3 از جهان بی کشتی همت گذشتن مشکل است می رود در راه دنیا بسکه آب از روی خلق
4 در زبان ذکر است در دل فکر دنیای دنی روی ظاهر سوی خالق روی باطن سوی خلق
5 ترش گردیده است بس پیشانی مردم ز بخل سرکه می ریزد به جای آبرو از روی خلق
6 دور شو از صحبت ابنا سعیدا هوش دار تا مبادا با تو هم تأثیر سازد خوی خلق