بسکه دلگیرم ز چین گوشهٔ ابروی از سعیدا غزل 430

بسکه دلگیرم ز چین گوشهٔ ابروی خلق

1 بسکه دلگیرم ز چین گوشهٔ ابروی خلق روی خود را هم نمی بینم دگر چون روی خلق

2 تلخ دارد کام دل شیرین زنانی های دور بوی حنظل می رسد هر دم ز دستنبوی خلق

3 از جهان بی کشتی همت گذشتن مشکل است می رود در راه دنیا بسکه آب از روی خلق

4 در زبان ذکر است در دل فکر دنیای دنی روی ظاهر سوی خالق روی باطن سوی خلق

5 ترش گردیده است بس پیشانی مردم ز بخل سرکه می ریزد به جای آبرو از روی خلق

6 دور شو از صحبت ابنا سعیدا هوش دار تا مبادا با تو هم تأثیر سازد خوی خلق

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر