1 جهدی بکنم که دل زجان برگیرم راه سر کوی دلستان برگیرم
2 چون پرده میان من و دلدار منم برخیزم و خود را ز میان برگیرم
1 ایدل چو فراقش رگ جان بگشودت منمای بکس خرقهٔ خون آلودت
2 مینال چنانکه نشنوند آوازت میسوز چنانکه برنیاید دودت
1 ای شیر سرافراز زبردست خدا ای تیر شهاب ثاقب شست خدا
2 آزادم کن ز دست این بیدستان دست من و دامن تو ای دست خدا
1 تیری ز کمانخانه ابروی تو جست دل پرتو وصل را خیالی بر بست
2 خوشخوش زدلم گذشت و میگفت بناز ما پهلوی چون تویی نخواهیم نشست
1 ای دلبر ما مباش بی دل بر ما یک دلبر ما به که دو صد دل بر ما
2 نه دل بر ما نه دلبر اندر بر ما یا دل بر ما فرست یا دلبر ما