سلمان ساوجی

سلمان ساوجی

سلمان ساوجی
سلمان ساوجی

می‌کشم دردی که درمانیش، از سلمان ساوجی غزل 87

غزل 87 ام از 897 غزلیات

می‌کشم دردی که درمانیش، نیست

1 می‌کشم دردی که درمانیش، نیست می‌روم راهی که پایانیش نیست

2 هر که در خم خانه عشق تو بار یافت برگ هیچ بستانیش نیست

3 بندگان دارد بسی سلطان غم لیک چون من بند فرمانیش نیست

4 هر که جان در ره جانانی نباخت یا ز دل دورست یا جانیش نیست

5 خود دل مجموع، در عالم که دید کز عقب آه پریشانیش نیست

6 چشم ترکت کو سیه دل کافری است هیچ رحمی، بر مسلمانیش نیست

7 چشم آن انسان که عاشق نیست هست راست چون عینی که انسانیش نیست

8 هر که چون سلمان به زلف کافرت نیستش اقرار، ایمانیش نیست

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر می‌کشم دردی که درمانیش، نیست

شاعر شعر می‌کشم دردی که درمانیش، نیست چه کسی است ؟

شاعر شعر می‌کشم دردی که درمانیش، نیست سلمان ساوجی می باشد.

شعر می‌کشم دردی که درمانیش، نیست در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 8 سروده شده است.

قالب شعر می‌کشم دردی که درمانیش، نیست چیست ؟

قالب شعر می‌کشم دردی که درمانیش، نیست غزل است

مضمون اصلی شعر می‌کشم دردی که درمانیش، نیست چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر فارسی, شعر کوتاه, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر فارسی, شعر کوتاه, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی است.
بنر