- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 من که با یاد رخت آن آستان مسکن کنم کی به عمر خویشتن یاد گل و گلشن کنم
2 دیده روشن می شود از صورت زیبای تو ور کسی انکار این معنی کند روشن کنم
3 غمزه شوخت به خونریزم کشد تیغ جفا با خیالت نیم شب گر دست در گردن کنم
4 بس که لاف بندگی زد سرو پیش قامتت راستی هر جا رسم آزادی سوسن کنم
5 آنچه زاهد می کند در خانقه شام و صباح والله از میخانه ام رانند اگر آن من کنم
6 جان چه آرم پیش گنجشکی که از بامش پرد مرغ شاخ سدره را چون دانه از ارزن کنم
7 صحبت یار و اوان عیش و ایام بهار از خرد نبود که اکنون ترک می خوردن کنم
8 کی برد همسایه را جامی شبان تیره خواب بس که از داغ جدایی ناله و شیون کنم