1 آنم که چو جان بپرورم مردم را گر دست رسد به جان خرم مردم را
2 ای حور و پری نه دیوم از من مگریز من آدمیم نمی خورم مردم را
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 تا شاه نیک عهد سر تخت جم گرفت گیتی ز عهد کسری افسانه کم گرفت
2 از داد پشت ملک سلیمان چو گشت راست روی زمین طراوت باغ ارم گرفت
1 جهان به کام شود عشق کامران ترا فلک غلام شود حسن جاودان ترا
2 مدار فخر بود بهر او که مهر فلک ستاید این دل با مهر تو امان ترا
1 ترک من کان دهنش پسته خندان من است در شکر خنده لبش تنگ به دندان من است
2 هر زمانم ز لب خویش حیاتی بخشد شد حقیقت که لبش چشمه حیوان من است
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به