1 من برکشم این پیرهن زهد ز سر پس در کشمت همچو قبا تنگ ببر
2 آیم چو کلاه بر سر اندر ره عشق گر دست در ارم بمیانت چو کمر
1 ایدل گرت شناختن راه حق هواست خود را بدان که عارف خود عارف خداست
2 غم ره مده بخویشتن ار وقت خوش نماند زیرا که وقت فوت شد اما خوشی بجاست
1 یارب این خرم نسیم از عالم جان میرسد یا ز بستان ارم یا باغ رضوان میرسد
2 یا دم پیراهن یوسف شده همراه او از برای نور چشم پیر کنعان میرسد