- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 شوم هلاک چو غیری خورد خدنگ تو را که دانم آشتئی در قفاست جنگ تو را
2 که کرده پیش تو اظهار سوز ما امروز که آتش غضب افروخته است رنگ تو را
3 مصوران قلم از مو کنند تا نکشند زیاده از سرموئی دهان تنگ تو را
4 زمان زمان کنم افزون جراحت تن خویش ز بس که بوسه زنم زخمهای سنگ تو را
5 جریده گرد من امشب گرت رفیقی نیست چه باعث است به ره دمبدم درنگ تو را
6 به مدعی پر و بالی مده که پروازش بباد بر دهد ای سرو نام و ننگ تو را
7 ز حرف پر دلی محتشم پرست جهان ز بس که جای به دل میدهد خدنگ تو را