1 فتاد بر صنمی دی به رهگذر نظرم کزان جمال ندیدست خوبتر نظرم

2 دلم ز دست شد و دل برم نشد معلوم چه فتنه بود که دریافت بر گذر نظرم

3 چرا به رفتن دل طیره می شوم که هنوز برفت و باز نیامد از آن نظر نظرم

4 به یک حساب شکایت نه واجبست از دل که اعتراض خطا لازم است بر نظرم

5 گنه ز جانب دل چون نهم که بیچاره نخواست تا نپسندید پیش تر نظرم

6 به یک حساب دگر در گناه می آید اگر چه معترفم من که مختصر نظرم

7 بمی رود به نخستین نظر نمی باید که تا چگونه درآید بدان دگر نظرم

8 صواب نیست برون آمدن ز کنجم اگر خطاست روی نگو ایستاده در نظرم

9 اگر چنان چه دل این دل بود نزاری من ازین بلا دگر آرد بسی به سر نظرم