-
لایک
-
ذخیره
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 کنم به جام می اوقات عمر چون جم صرف دماغ کو که کند کس به کار عالم صرف
2 مرو به کعبه که می بایدت خمار کشید شراب می شود اینجا چو آب زمزم صرف
3 ترا به گلشن روحانیان سروکار است درین چمن چه کنی آبرو چو شبنم صرف
4 ز باد دستی ما خضر را نصیبی نیست که چون حباب کند عمر را به یک دم صرف
5 نسیم گل به من آرد ز دوزخ و گوید که در بهشت مکن عمر همچو آدم صرف
6 علاج زخم دلم ای طبیب مفت نشد که خونبهای ترا کرده ام به مرهم صرف
7 چو گل به خنده کسی هرگزم ندید سلیم به گریه عمر مرا شد چو شمع ماتم صرف