من که در سیر گلم بیخودی از جویای تبریزی غزل 509

جویای تبریزی

آثار جویای تبریزی

جویای تبریزی

من که در سیر گلم بیخودی مل باشد

1 من که در سیر گلم بیخودی مل باشد می و پیمانه ام از بوی گل و گل باشد

2 خودنما گشته سر زلف تو از هر سر موی لازم طول امل عرض تجمل باشد

3 با دل سوخته ام گرمی سرشار مکن که علاجش به تباشیر تغافل باشد

4 دور از آن زلف دلم بسکه پریشان حالست آه آشفته من سایهٔ سنبل باشد

5 هر که در بحر تمنای تو افتد چون موج دست و پا بازند اگر کوه تحمل باشد

6 می کشد آخر کارش به پریشانحالی غنچه سان دل ز چه در بند تمول باشد

7 کی به طوفان حوادث روم از جا جویا لنگر زورق دل بار تحمل باشد

عکس نوشته
کامنت
comment