1 انصاف همی دهم که بس بی کارم عمری است که عمری به زیان می آرم
2 هنگام رحیل آمد و من بی حاصل نه بدرقه ای نه زاد راهی دارم
اولین نفری باشید که نظر میدهید ✨
1 سرّ قدر از جهانیان پنهان است آن سر به طریق عقل نتوان دانست
2 در جستن آن نقطه که مقصود آن است چون دایره هرک هست سرگردان است
1 لا همچو نهنگ در کمین است ببین الّا چو خزینه در یقین است ببین
2 راهی است زتو تا تو کشیده چو الف سرّ ازل و ابد همین است ببین
1 در نفی تو خلق را امان نتوان داد جز در ره اثبات تو جان نتوان داد
2 با آنکه زتو هیچ مکان خالی نیست در هیچ مکان از تو نشان نتوان داد
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به
دیدگاهها **