🌟 نیت کن و فال حافظ بگیر 🌟
وحشی بافقی

وحشی بافقی

وحشی بافقی
وحشی بافقی

منم با خاک ره یکسان غباری از وحشی بافقی مثنوی 6

مثنوی 6 ام از 651 مثنویات

منم با خاک ره یکسان غباری

🌙 حالت شب
شماره بیت
اندازه متن
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
  • 6
  • 7
  • 8
  • 9
  • 10
  • 11
  • 12
  • 13
  • 14
  • 15
  • 16
  • 17
  • 18
  • 19
  • 20
  • 21
  • 22
  • 23
  • 24
  • 25
  • 26
  • 27
  • 28
  • 29
  • 30
  • 31
  • 32
  • 33
  • 34
  • 35
  • 36
  • 37
  • 38

1 منم با خاک ره یکسان غباری به کوی غم نشسته خاکساری

2 چنین افتاده‌ام مگذار غمناک بیا و ز یاریم بردار از خاک

3 غبارم را فکن در رهگذاری که گاهی می‌کند آن مه گذاری

4 و گردانی که آن یار مسافر غباری می‌رساند زان به خاطر

5 مرا بگذار و خود بگذر به سویش بنه از عجز رو بر خاک کویش

6 پس از ظهار عجز و خاکساری به آن مه طلعت گردون عماری

7 بگو محنت کش بی‌خان ومانی اسیری، خسته جانی، ناتوانی

8 ز بزم شادمانی دور مانده به کنج بی‌کسی رنجور مانده

9 چه عود از آتش غم جان گدازی به چنگ بی‌نوایی نغمه سازی

10 علمدار سپاه جان گدازان ترنم ساز بزم نوحه سازان

11 دعا گویان سرشکی می‌فشاند به عرض خاک بوسان می‌رساند

12 نهال گلشن جان قامت او گل باغ لطافت طلعت او

13 ز قدش سرو دایم پای در گل صنوبر در هوایش دست بر دل

14 لبش را در تبسم غنچه تا دید ز شکر خنده‌اش بر خویش پیچید

15 به راهش سبزه تر سرنهاده ز خطش کار او بر پا فتاده

16 ز دوری طرفه احوالی است مارا بیا کز هجر بد حالی است مارا

17 کسی تا کی به روز غم نشیند چنین روزی الاهی کس نبیند

18 تو می‌دیدی که گر روی تو یک دم نمی‌دیدیم، چون بودیم از غم

19 کنون چون باشد احوال دل ما که باشد کنج هجران منزل ما

20 ز دوری سر به جیب غم نشینم رود عمری که یک بارت نبینم

21 منم ازدرد دوری در شکایت ز بخت تیره خود در حکایت

22 که آخر بخت بد با ما چها کرد به سد محنت از او ما را جدا کرد

23 بدین سان بی سر و پا کرد ما را به کنج هجر شیدا کرد ما را

24 از این بختی که ما داریم فریاد چه بخت است این که روی او سیه باد

25 زدیم از بخت بد در نیل غم رخت مبادا کس چو ما یا رب سیه بخت

26 چو ما در بخت بد کس یاد دارد؟ سیه بختی چو ما کس یاد دارد؟

27 نمی‌دانم که آن ماه شب افروز که ما را ساخت هجرانش بدین روز

28 نمی‌گفتی که چون گردم مسافر نخواهم برد نامت را ز خاطر

29 ز بند غم ترا چون سازم آزاد خط آزادیت خواهم فرستاد

30 پی دفع جنون خویش کردن حمایل سازی آن خط را به گردن

31 به هجران ساختی ما را گرفتار زما یادت نیاید، یاد می‌دار

32 الاهی رخش عیشت زیر زین باد رفیقت شادی و بخت قرین باد

33 به هر جانب که رخش عیش رانی کند عیش و نشاطت همعنانی

34 مبادا هیچ غم از گرد راهت خدا از رنج ره دارد نگاهت

35 در آن منزل که چون مه خوش برآیی کند خورشید پیشت چهره سایی

36 به زودی باد روزی این سعادت که دیگر بار با سد عیش وعشرت

37 وطن سازیم در بزم وصالت دل افروزیم از شمع جمالت

38 ز خاک رهگذارت سر فرازیم به خدمتکاریت جان صرف سازیم

وحشی بافقی از شاعران بزرگ قرن 10 هجری می باشد و سبک شعری ایشان هندی است.
اثر منم با خاک ره یکسان غباری مثنوی 6 ام از 651 مثنویات در گزیده اشعار وحشی بافقی می باشد
شعر قالب : مثنوی سبک : هندی
عکس نوشته
کامنت
سوالات متداول درباره شعر منم با خاک ره یکسان غباری

شاعر شعر منم با خاک ره یکسان غباری چه کسی است ؟

شاعر شعر منم با خاک ره یکسان غباری وحشی بافقی می باشد.

شعر منم با خاک ره یکسان غباری در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 10 سروده شده است.

قالب شعر منم با خاک ره یکسان غباری چیست ؟

قالب شعر منم با خاک ره یکسان غباری مثنوی است

سبک شعر منم با خاک ره یکسان غباری چیست ؟

سبک شعر منم با خاک ره یکسان غباری سبک هندی است

مضمون اصلی شعر منم با خاک ره یکسان غباری چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عارفانه, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عارفانه, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی است.
وحشی بافقی

منم با خاک ره یکسان غباری از وحشی بافقی مثنوی 6

مثنوی 6 ام از 651 مثنویات
بنر